محلاتی داریم که ارتباطی با بدنۀ اصلی شهر ندارد، محلههایی تماماً با تجمع فقرا، با زندگیهای پر از مشکل که اساساً چنین وضعیتی امیدی به فرد نمیدهد که بخواهد به زندگی و آیندۀ بهتر فکر کند
واکاوی NEET در آینه طبقات اجتماعی و زندگی شهری در گفتوگو با حسین ایمانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
گفتوگوکننده
او کیست؟
حسین ایمانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران است. ایمانی به شکل تخصصی در حوزۀ شهری مطالعات و پژوهشهایی دارد و از منتقدین جدی وضعیت اجتماعی کشور از منظر فقر شهری و حاشیه نشینی است.
چرا سراغ او رفتیم؟
گسترۀ NEETها در فضاهای شهری و روستایی تفاوتهایی جدی دارد. وضعیت توسعه در مناطق مختلف باعث شده تا بررسی این مقوله را از حسین ایمانی بخواهیم. تحلیل طبقاتی مسئلۀNEET در ایران نیز دلیل دیگری بود که برای آن به سراغ دکتر ایمانی رفتیم.
برای گفتوگو با او چه محورهایی مدنظر داشتیم؟
نگاهی به خاستگاه NEETها و وضعیت تاریخی این مفهوم، تیپشناسی و نسبتسنجی آن با مفاهیمی از قبیل بیکاری، فرایندی بود که در مسیر گفتوگو با حسین ایمانی طی کردیم. علل پیدایی این مشکل در نظام اجتماعی ایران و در نهایت پرداختن به راهکارهایی برای رفع این مشکل نیز از دیگر پرسشهای ما در این گفتگو بود.
پیشنهاد سیاستی
مشخصاً حسین ایمانی سه گام در این گفتوگو تعیین کرد: گام اول احیای پروژۀ جمعی، گام دوم بازسازی اعتماد و گام سوم تدوین سیاستهای اجتماعی و برنامههای عملی. به اعتقاد او، دولت نمیتواند برنامههایش را اجرا کند و به همین خاطر باید دست به تقویت مدیریتهای محلی بزند؛ بهطورمثال، در بحث مسکن یا طرحهای کلانی مانند آن، نباید برنامهریزیها از بالا شکل گیرد؛ چراکه به دلیل کلنگری در میدان عمل ناموفق خواهد بود. نکتۀ دیگری که در صحبت ایمانی برجسته بود، تقویت پروژۀ جمعی مردم ایران بود. به نظر او انقلاب یک پروژۀ جمعی بود و طی آن تصمیم گرفته شد مشکلات کشور به کمک همۀ مردم حل شود، اما این پروژه در سالهای اخیر لطمه خورده و باید مجدداً آن را احیا کنیم. این استاد دانشگاه میگوید باید اختلافات را کنار بگذاریم و دوباره جمع شویم. به اعتقاد او، دولت باید سیاستهای اجتماعی را دنبال کند و فاصلههای طبقاتی را کاهش دهد. به نظر ایمانی، ساختار کنونی مالیات مشکلاتی جدی دارد و باید با سازوکارهای بیطرفانه، مالیاتها شفاف و روشن شوند. وی بر این باور است که انقلاب اسلامی بر جذب حداکثری بنیان نهاده شده اما امروز با آن دیدگاه فاصله پیدا کردهایم. برای کاستن از این فاصلۀ ایجاد شده، محکوم به احیای «پروژۀ جمعی» هستیم.
* بحث ما در این گفتوگو خاستگاهها و علل شکلگیری NEETها و تأکید بر تأثیر فقر بهویژه فقر شهری در پدیدارشدن آنها در جامعه است. با توجه به مطالعاتی که انجام شده، ارزیابی شما از این پدیده چیست؟
خاستگاه این مفهوم در انگلستان است. زمانی که در دهۀ 90 میلادی در یک تحلیل آماری افراد را طبقهبندی میکردند، به تعداد قابلتوجهی افراد که به قول شما Not in Education, Employment, or Training هستند، برخوردند و از این تعداد بالا شگفتزده شدند. از آن زمان به بعد، این سرواژه تبدیل به یک مفهوم شد. اما در بررسی این پدیده باید به دو موضوع توجه داشت: ابتدا باید در نظر بگیریم که این مفهوم ساختگی است، دوم اینکه باید این مسئله مورد بحث قرار بگیرد: «افرادی که در این تعریف قرار میگیرند آیا یک پدیدۀ جامعهشناختی محسوب میشوند یا نه؟ »
اگر با نگاه تاریخی-جامعهشناختی به مسئله نگاه کنیم، میبینیم که چند اتفاق افتاده است؛ یکی اینکه transformation یا تغییر شکل یا تغییرات ساختاری رخ داده است. بعد از جریان صنعتیشدن و مدرنیزاسیون اتفاقاتی در حوزۀ اقتصادی-اجتماعی افتاد که شکافهای ساختاری یا اخلالهای کارکردی را در جامعه پدید آورد. در گذشته که نظام اقتصادی ساده بود، شما نمیتوانستید نهاد اقتصاد را از نهاد خانواده و حتی از نهاد آموزش جدا کنید، چون نهاد خانواده این کارکردها را انجام میداد؛ در این شرایط ما شاهد بروز این اتفاقات نبودیم. در آن روزگار تکلیف افراد با جامعه و تکلیف جامعه هم با افراد روشن بود، یعنی از فرد انتظار میرفت بهمحض اینکه قدرت بدنی پیدا کرد وارد دنیای کار شود، یا بهمحض اینکه علائم بلوغ در پسران و دختران پیدا میشد باید ازدواج میکردند؛ یعنی نظارت و کنترلهای اجتماعی شدیداً اعمال میشد.
بنابراین، به نظر میرسد مسائلی مثل NEET در جامعۀ سنتی یا نیست و یا کمتر به چشم میخورد. عدم تمایل به کار بیشتر یک مسئلۀ فردی بود که فرد تمایلی به کار نشان نمیداد، بهاصطلاح علاف و بیکار بود و البته این امر از نظر فرهنگی مذموم بود؛ تا آنجا که در فرهنگ ما برای نامیدن چنین آدمهایی از الفاظ ناخوشایندی مانند سربار و علاف و… استفاده میشده است. اما همانطورکه میلز در کتاب بینش جامعهشناختی خودش خیلی دقیق اشاره میکند، میگوید که اگر در یک شهر صدهزارنفری، 50 نفر بیکار باشند، میتوان گفت مشکل خودشان است و شاید علاقه به کار ندارند، ولی وقتی این تعداد به 20 هزار نفر رسید دیگر مسئله اجتماعی میشود و نه فردی؛ در این شرایط اگر بخواهیم کسی را ملامت کنیم، خود جامعه است.
برای مطالعه ادامه این مطلب باید آن را خریداری کنید
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.