کودکان در خیلی از کشورهای توسعهیافته مثل سوئد و فنلاند در دورۀ ابتدایی، مارکتینگ میآموزند؛ اقتصاد و کار، بخشی از برنامۀ درسی آنهاست
یک طرح بحث دربارۀ نظام آموزش، کنکور و دانشگاه در گفتوگو با ابراهیم سحرخیز
گفتوگوکننده
او کیست؟
ابراهیم سحرخیز، فعال فرهنگی و کارشناس مسائل آموزش و پرورش است. او همچنین در سابقه خود معاونت وزارت آموزش و پرورش در دولتهای نهم و دهم را به همراه دارد.
چرا سراغ او رفتیم؟
نظرات مختلف ابراهیم سحرخیز در مورد نظام آموزش و پرورش حاکی از انتقادات جدی او نسبت به وضع موجود در این مقوله است. سحرخیز ایراداتی به کنکور وارد میداند و آسیبشناسیهایی را نیز در این حوزه مطرح کرده است. بهعلاوه، تجربۀ سالیان دراز مدیریت عالی در وزارت آموزش و پرورش باعث شده تا او نسبت به این وزارتخانه با اطلاع و تجربۀ فراوان اظهارنظر کند.
برای گفتوگو با او چه محورهایی مدنظر داشتیم؟
با توجه به درهمتنیدگی مسئلۀ آموزش و NEET و همچنین گذار از مدرسه و دانشگاه به بازار کار، در گفتوگو با ابراهیم سحرخیز به بررسی آسیبهای این نظام پرداختیم. بررسی این نکته که چرا خروجیهای مدارس و دانشگاههای ما بهراحتی جذب بازار کار نمیشوند و تا چه حدی این معضل متوجه ساختارهای ماست. بررسی عوامل اصلی وقوع شرایط کنونی و اقدامات سیاستگذارانه و عملی برای مهارتآموزی به دانشآموزان، بخشی دیگر از گفتوگوی ما با سحرخیز را تشکیل داده است. همچنین از او تقاضا کردیم میزان تناسب تحصیلاتی را که در مدرسه شکل میگیرد، با موقعیت شغلی که افراد با آن مواجهند برایمان بررسی کند و بگوید آیا افق روشنی در این زمینه میبیند یا خیر؟ بحث طرد اجتماعی و پیامدهای اجتماعی چنین مقولهای و میزان اثرگذاری نظام آموزشی برای پیشگیری از این مسئله، فراز پایانی گفتوگوی ما با سحرخیز را تشکیل میدهد.
پیشنهاد سیاستی
ابراهیم سحرخیز معتقد است نظام کنکورمحور، باعث شده کلیت آموزش در کشورمان تحت تأثیر کنکور قرار بگیرد. به نظر او، کنکور ازجمله موانع مهارتآموزی در کشور است و باید دو تحول در ساختار آموزشی رخ دهد: «برقراری عدالت آموزشی» و «تربیت معلم بر مبنای تسهیلگری جریان یاددهی». ازجمله موضوعاتی که مورد بحث قرار گرفت، رویکرد مهارتمحور در دانشگاههاست؛ امری که بخش زیادی از آن قرار بوده به عهدۀ وزارتخانههای دیگر باشد تا به دانشآموزان مهارتهای مختلفی را بیاموزند و بار آن بهتنهایی روی دوش وزارت آموزش و پرورش نباشد، اما آن چنان که باید، محقق نشده. همچنین، طبق دیدگاه سحرخیز، نظام هدایت تحصیلی باید تغییر کند و پژوهشمحور باشد ولی در سالهای گذشته اقدام قابلتوجهی برای آن انجام نشده است و به تعبیر او: ظرف تغییر کرده اما مظروف همان است که بود. سحرخیز میگوید مدل مدرسهمحوریِ مطلوب، با آنچه امروز مشاهده میکنیم فاصله دارد و باید برنامههای درسی منعطف شود و نگرانیهای ناشی از کنکور بهمرور کمتر شود. به نظر او، آموزش و پرورش باید تربیتمحور باشد و سهضلعی «والدین، دانشآموز و مدرسه» در کنار یکدیگر قرار بگیرند و مکمل هم باشند.
* مطابق با آماری که دادههای وزارت کار و سازمان بررسی دادههای آماری سازمان بینالمللی کار (ILO) در این زمینه نشان میدهد، حدود 30 درصد از جوانان 15 تا 24 سال ما تحت مفهوم NEET تعریف میشوند؛ یعنی در واقع خروجیهای نظام آموزشی کشور، جوانانی با این شرایط سنی هستند. به عقیدۀ شما چه عواملی در نظام آموزشی ما سبب وقوع چنین پیشامدهایی در یک نسل از جوانان میشود؟
باید نظام آموزشی در ایران را یکپارچه ببینیم و در این بحث فقط آموزش و پرورش را تنها عامل مؤثر تلقی نکنیم. در این مورد، وزارت علوم نیز جهتدهنده و تأثیرگذار بر نظام آموزش کشور است؛ برای اثبات این ادعا میتوانیم به کنکور اشاره کنیم. سالهاست که نظام آموزشی ما کنکورمحور است و این کنکورمحوری باعث شده که کلیت نظام آموزشی، اهداف دورههای تحصیلی، ساحتهای یادگیری و ساحتهای تربیتی تحت تأثیر کنکور قرار بگیرد؛ به همین ترتیب نیز مشکلات نظام ارزشیابی، نظام هدایت تحصیلی، محتوای کتابهای درسی، غفلت از مهارتهای زندگی و مهارتهای شغلی، بهادادن به شاخههای نظری (رشتههای ریاضی، علوم تجربی و علوم انسانی) همگی به سازوکار کنکور مربوط است.
* با این حساب، شما تغییر در ترکیب نظام آموزشی (3-3-6) را در جهت تقویت سازوکار کنکور میبینید؟
هنوز آن تحولی که مورد انتظار باشد اتفاق نیفتاده و رخ نداده است. به اهداف سند تحول اگر نگاه بیندازید، نمیتوان گفت که با اجرای کمتر از ده درصد سند تحول، تغییر نظام آموزشی در کشور ما اتفاق افتاده است. تغییر زمانی رخ میدهد که خردهنظامهای ما در حوزۀ آموزش و پرورش دستخوش تحول واقعی شوند. آیا نظام ارزشیابی، تغییر کرده است؟ در دورۀ ابتدایی نوعی ارزشیابی توصیفی وجود دارد که در آن حرف بسیار است. با وجود اینکه در دنیا، ارزشیابی توصیفی یا کیفی در دورۀ ابتدایی بسیار مورد توجه و تأمل است، اما ما در واقع به آن اهداف، مهارتها و انتظاراتی که قرار بود دانشآموز بعد از پنج یا شش سال دورۀ ابتدایی به آنها دست پیدا کند، نرسیدیم. دانشآموزان، در دورۀ متوسطۀ اول و دوم نیز سیستم ارزشیابی حافظهمحور، نمرهمحور و تستمحور را تجربه کردهاند. اتفاقاً بحثی که شما میخواهید به آن بپردازید، بخش عمدۀ آن به رویکرد ما در خصوص نظام هدایت تحصیلی برمیگردد. در سند تحول نظام آموزش و پرورش باید فرصتهای برابری آموزشی برقرار کنیم تا بیعدالتی در سطوح مختلف کمرنگ شود که در حال حاضر این اتفاق نیفتاده است. این دو اتفاق نیازمند حلقۀ دیگری هم هست و آن رویکرد ما در خصوص تربیت معلم است.
در سند تحول قرار بود معلم توانمند، تسهیلگر جریان یاددهی و یادگیری باشد. معلم باید به مواردی که در سند تحول به آنها اشاره شده باور داشته باشد. از سوی دیگر، آیا دروسی که باید پایه و اساس یادگیری دانشآموزان باشد (مثل انشا و هنر) محلی از اعراب دارد؟ خیر. آیا رشتههای فنی و تربیتی که باید حداقل 50 درصد دانشآموزان را در دل خودش جا بدهد، به جایگاه خودش رسیده است؟ باید دانشآموز را به رشتههایی در شاخههای مهارتی هدایت کنیم که پاسخگوی نیاز بازار کار باشد. پس اینگونه تلقی نشود که اگر نظام را تغییر دادیم و ترکیب آن 3-3-6 شده و محتوای چند کتاب تغییر یافته، در آن صورت به تحول میرسیم.
مبحث دیگر اینکه در کشور، برنامهریزی آیندهنگر در حوزۀ منابع انسانی یا نیروی انسانی وجود ندارد. دانشگاهها مدعی این هستند که، وزارت کار نیستیم، رویکرد ما صرفاً رویکرد دانشمحور یا یک نگاه توسعهای به دانش است و نگاه کاربردی نداریم. به این توجه نشده که مثلاً جامعه چه شغلی را میخواهد، چه انتظاری از جوان آینده دارد. نظام آموزش عالی، بیشتر گرایش به تربیت کارشناسی ارشد و دورۀ دکتری دارد. اصلاً در دورۀ آموزش عالی، کاردانی محلی از اعراب ندارد. درحالیکه وقتی میخواهیم هرم شغلی را بررسی کنیم، باید تناسبی بین کارگر، کاردان و کارشناس و مهندس باشد. دانشگاهها، باید مهارتمحور باشند.
برای مطالعه ادامه این مطلب باید آن را خریداری کنید
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.