میان افرادی که در ترکمنصحرا درگیر شرطبندی و اسب هستند، رایج است که وقتی میخواهند فردی را معتمد نشان دهند، میگویند که فلانی شرطبند است!
یک روایت مردمشناسانه از شرطبندی و کورسهای اسبدوانی در منطقۀ ترکمنصحرا
آنچه در ادامه بیان خواهد شد، براساس نظریۀ هرمنوتیک کليفورد گيرتز مردمشناس معروف است. طبق دیدگاه او ممکن است برداشت فرد کاملا اشتباه باشد؛ ولی این برداشتی است که فرد حس میکند. برای مثال، کلیفورد گیرتز تحقیقی دربارۀ جنگ خروسها کرده است. او جنگ خروسها را در دو سطح بررسی و بیان میکند که کار مردمشناس این است که توصیف سطحی از یک فعالیت داشته باشد. بحث دیگر او تفسیری است که فرد از وقایعی که میبیند دارد و به آن، «توصیف عمیق» یا «ژرف» میگوید. او بیان میکند که این شرطبندیها و بازیها معنایی برای افراد دارد. کليفورد گيرتز در همان کار جنگ خروسهای بالی میگوید که اگر فرویدی نگاه کنیم، خروسها امتداد انسانها هستند.
از همین منظر به بررسی مسئلۀ شرطبندی در ترکمنصحرا میپردازیم. در میان ترکمنها اسب از اهمیت ویژهای برخوردار است. همانطور که کُشتی برای مازندرانیها معنی دارد، داشتن اسب هم برای ترکمنها معنادار است. اینکه اسب چقدر برای ترکمنها اهمیت دارد، حتی در ضربالمثلهایشان هم مشهود است؛ مثلاً آنها میگویند «اسبت برود» یا «همیشه اسب شما زد، اینبار اسب من بزند.» شاید اگر قوم دیگری بود، از کلمۀ شانس استفاده میشد ولی در آن منطقه، از اسب استفاده میشود. یک بخش دیگر از نمود اهمیت مسئلۀ اسب در ترکمنصحرا نیز در سوارکاری است و داشتن اسب به عنوان نوعی از نشاندادن ثروت است. وقتی فردی اسب دارد، نشان میدهد که چقدر ثروتمند است؛ چون نگهداری اسب بهشدت هزینهبر است و نگهداری آن از عهدۀ هرکسی برنمیآید. اسبداشتن نیاز به مربی دارد. غذاهایی که به اسب داده میشود متفاوت است و همۀ اینموارد حقوق و هزینه میخواهد. نقطۀ تمایز ثروتمندی در تهران، داشتن ماشین شاسیبلند است ولی یکی از این نقاط تمایز در ترکمنصحرا، اسبداشتن است. وقتی در ترکمنصحرا گفته میشود که فلانی اسب دارد، میفهمیم که او ثروتمند شده و توانسته اسب تهیه کند. اسبداشتن و شرطبندی روی اسب علاوه بر نشان دادن ثروت، نمادی از تشخص و شان اجتماعی نیز است. همه دنبال شان اجتماعی هستند و بالتبع با برندهشدن، شان اجتماعی کسب میکنند؛ پس شرطبندی امری عادی و خالی از وجوه اجتماعی نیست. در تحقیق مردمشناسانهای که درخصوص شرطبندی در منطقۀ ترکمنصحرا داشتم، روی رفتار شرطبندها دقت کردم و خواستم بدانم حرکات و صحبتهای آنها در شرطبندی فقط برای پول بوده است یا خیر و به ایننتیجه رسیدم که شرطبندی تنها برای پول نیست؛ بلکه آنها دنبال شان اجتماعی نیز هستند. فرد شرطبند وقتی میگوید «من در اینشهر مرجع هستم»، احساس تشخص میکند. یک جوان بیست و چند سالۀ شرطبند، شاید از نظر مالی متمول نباشد اما احساس میکند که تشخص دارد و در مسیر تحقیق مداوم بیان میکرد که «هرجایی خواستید شرطبندی کنید پیش من بیایید.» این حرف چه معنایی جز احساس تشخص دارد؟ یا یک نمونۀ دیگر مصاحبهای بود که با جوانی از شرطبندهای منطقه داشتم. مسابقات اسبدوانی روز جمعه برگزار میشد. جوان میگفت «تلفن من روزهای چهارشنبه و پنجشنبه اصلا نمیخوابد و همه از من در مورد اسبها پرسوجو میکنند!» این وضعیت برای او و دیگر افرادی که به شرطبندی مشغول هستند، تشخص به ارمغان میآورد و آنان را به افرادی مرجع بدل میکند.
برای مطالعه ادامه این مطلب باید آن را خریداری کنید
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.