میگویند الان که جوانی میتوانی کاری انجام دهی؛ اما تنها جوابم این است اگر جوانی قشنگترین سن زندگی است اگر الان ازش لذت نبرم کی لذت ببرم؟ چهل سالم که شد بروم با بچههای هجده ساله فوتبال بازی کنم؟ دیگر لذت الان را ندارد
گفتوگو با علی، جوان هجدهسالهای که تمام زندگیاش را به هوای فوتبال رها کرد
گفتوگوکننده
علی، جوان 18 سالهای است که بیپرده و جزئی به سوالاتمان پاسخ داد. علی به عشق فوتبال درس را رها کرد اما اختلاف او با پدرش اجازه نداد که همان فوتبال را به عنوان علاقهاش ادامه دهد. از آن زمان، درس را رها کرده، شغل خاصی ندارد و تنها علاقهاش بازی فوتبال است. عموم وقتش را در کافه، قهوهخانه و زمین فوتبال میگذراند و پدرش را نیز پرداختکننده بخش مهمی از هزینههای این تفریحاتش معرفی میکند. فوتبال چنان در ذهن او بدل به بتوارهای شده است که اسطورۀ زندگیاش نیز یک فوتبالیست است. چندان از زندگی دو سه سال اخیرش پشیمان نیست. میگوید بالاخره لذت برده است و این لذت را نمیتوانست در چهلسالگی ببرد. اما مایهای از ناراحتی نیز دارد که تنها یک اشاره به آن کافی بود تا اعتراف کند که احساس بیخاصیت بودن میکند. آنچه روایت کردیم، بخشی از نگاههای یکی از صدهاهزار جوان جامعۀ ماست که شاید ما آنها را بیکار و علاف (NEET) بخوانیم اما در این مصاحبه این جوان به عنوان نمایندهای از این قشر صحبتهای جالب توجهای داشته و گوشهای از زاویۀ دید و هوشیاری خود و همفکرانش نسبت به جامعه را به رخ کشیده است.
۱۸ سال دارم.
نگاه من به درس به شکلی بود که فکر میکردم کاری هست که باید انجام دهم تا به هدف فردی خودم دست پیدا کنم. چون هدفهای فردیام برایم مهم بودند.
برای مطالعه ادامه این مطلب باید آن را خریداری کنید
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.