وضعیت NEET در جامعۀ ایران بهگونهای است که زنان به موقعیت طردشدگی رانده میشوند؛ این طرد یک موقعیت انتخابی برای آنها نیست. محدودیتهایی که به لحاظ فرهنگی و قانونی برای ادغام اجتماعی زنان وجود دارد، قضیه را برای آنها به مراتب پیچیدهتر میکند
تحلیل NEET با برش جنسیت و زنان در گفتاری از محمدتقی کرمی، عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی
برای فهم این که NEETها را گروه، قشر یا طبقه بدانیم، به چشمانداز نظریمان برمیگردد؛ به این که متعلق به کدام پارادایم پژوهشی باشیم. مثلاً اگر در پارادایمهای چپ رادیکال باشیم، لزوماً اینها را طبقه میبینیم. اما اگر از رویکردهای انتقادی معتدلتر تبعیت کنیم، مفهوم قشر جواب میدهد. من هم ترجیح میدهم از «قشر» استفاده کنم، نه گروه! میدانید که گروه دارای پیوند است و مسئلۀ عضویت در گروه مهم است، ولی اینها ممکن است آحادی باشند که در یک وضعیت و موقعیت ناخودآگاه قرار گرفته باشند. بنابراین بهترین تعبیر به اعتقاد من تعبیر قشر است.
برای بررسی اجتماعی این قشر باید کمی به عقب برگردیم؛ گروههای طردشده یا گروههای حاشیه یا گروههایی که به اصطلاح در ادغام اجتماعی حضور ندارند، مختص زمانۀ امروز نیستند. در گذشته نیز افرادی را داشتیم که توانایی تولید ثروت نداشتند، از دانش خاص یا هوش بالایی هم بهرهمند نبودند، ولی بافت اجتماع به گونهای بوده که این افراد به عنوان یک مسئلۀ اجتماعی، برساخت نمیشدند. به عنوان مثال، در هر خانوادهای یکی دو نفر به لحاظ شخصیتی آدمهای منزوی یا آدمهایی بودند که در خصوص آنها این تلقی وجود داشت که ناتوان هستند یا افرادی بودند که از استعدادهای خود به خوبی دفاع نمیکردند. ولی به دلیل این که ساختار جامعه یک ساختار شبکهای بود، شبکۀ خانواده یا شبکۀ قومیت و عشیره وجود داشت، وجود چنین افرادی مسئلهای ایجاد نمیکرد. چون خانواده مشکلات و معضلات اینها را درون خود بالانس میکرد.
اما در جامعۀ جدید دو اتفاق رخ داده است؛ یک اینکه روابط شبکهای به هم خورده و به اصطلاح با آدمها به عنوان فرد مواجه هستیم؛ فردی که دچار رهاشدگی است و اساساً چیزی به عنوان خانواده در بافت شبکهای وجود ندارد که بتواند ادغام اجتماعی اینها را ممکن سازد. بنابراین این قشر برساخت، دیده و برجسته میشوند. نکتۀ دوم این است که معمولاً در گذشته برای وجود این آدمهای حاشیه یا طردشده، به دنبال تبیینهای زیستشناختی یا تبیینهای رواشناختی میگشتیم. مثلاً گفته میشد که ضریب هوشی یا توانایی بدنی این فرد پایین است. منتها در جامعۀ جدید با یک وضعیت اجتماعی مواجه هستیم که یکسری از گروهها نه به دلیل تبیینهای خرد و فردی بلکه به دلیل وجود ساختارهای تعیّنبخش طرد میشوند، مثل اقلیتها، جوانان و زنان؛ گروههایی که نمیبایست آنها را به شکل فردی دید و فهمید. این روند شکلدهندۀ یک مسئلۀ اجتماعی به شمار میرود.
نکتۀ قابل توجه این که پدیدهای که به آن اشاره شد، از یک جامعه تا جامعۀ دیگر متفاوت است. مثلاً در جامعهای که شکاف اجتماعی و فاصلۀ طبقاتی زیاد باشد، این طردشدگی و این حاشیهای بودن بیشتر دیده میشود و عمیقتر رخ میدهد. همچنین در جامعهای دارای منابع محدود که فرصتها و امکانات بر اساس قابلیتهای فردی به دست نمیآیند، بلکه بر اساس رانتها توزیع میشوند، باز شاهد طردشدگی عمیقتر خواهیم بود. در این حالت، با شکافهایی مواجه میشویم که سرریز آن مجموعهای از عوامل و پیامدها از جمله اعتیاد، برخی از سبکهای زندگی مقاومتی یا انتقادی یا نابهنجار را رقم میزند! بخشی از آنچه تصویر شد را امروزه در کشور ملاحظه میکنیم.
مطالعۀ ادامه این مطلب نیازمند خریداری است
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.