ورود افراد به شرطبندی در دنیا، اول هیجان و سپس انتفاع مالی است. اما در ایران برعکس است. انتفاع مالی در درجۀ اول قرار دارد که بهدنبال یک دهه بیثباتی اقتصادی بهوجود آمده است
بحثی دربارۀ علل گرایش به قمار از منظر اقتصاد رفتاری، در گفتوگو با مهدی فیضی
گفتوگوکننده
او کیست؟
مهدی فیضی، استادیار دانشکدۀ علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد است. فیضی کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشتههای کامپیوتر و مهندسی سیستمهای اقتصادی و اجتماعی گرفته و دورۀ دکتری خود را در آلمان سپری کرده است.
چرا سراغ او رفتیم؟
بحث از کلانروندهای اقتصادی که منتهی به گرایش مردم به سمتوسوی قمار میشوند، قابل توجه اما تا حد زیادی پیشتر پرداخته شده است. از آنجایی که دکتر فیضی یکی از نقاط تمرکز مطالعات خود را «اقتصاد رفتاری» قرار داده، بر آن شدیم تا قمار را با او از این منظر به بحث و گفتوگو بنشینیم.
برای گفتوگو با او چه محورهایی مدنظر داشتیم؟
طلیعۀ بحث با دکتر فیضی، بحث از علل گرایش به رفتارهایی مانند قمار از منظر اقتصاد رفتاری بود و از او پرسیدیم که چرا انسانها به چنین رفتارهایی گرایش و میل دارند. در ادامۀ گفتوگو به بحث از شباهتها و تفاوتهای رفتارهایی مشابه که عموماً هم با یک زاویه تحلیل میشوند، یعنی قمار، بورس و رمزارزها پرداختیم. بخش دیگری از نکات فیضی ناظر به تفاوت میان رفتار قمار در ایران و جهان بود و درنهایت از او خواستیم تا در سطوح قابلدسترستر برایمان چارهجویی کند.
پیشنهاد سیاستی
دکتر فیضی بر آن است که در قدم اول باید بپذیریم بخش مهمی از علل سوقدهنده به سوی قمار، ریشه در واقعیتهای کلان اقتصادی کشور دارند. اقداماتی که باید متضمن ثبات و رشد اقتصادی و بهبود شرایط اشتغال باشد. اما برای رفع یا کاستن از میزان گرایش به شرطبندیهای آنلاین، باید راهحلهای میانمدت در پیش گرفت؛ بدین معنا که سرمایههای خرد، عمدۀ پولهایی است که به سمت این بازارها سرازیر میشود و برای کنترل آن باید راهحل را در امکان حفظ و ایجاد یک چشمانداز امیدبخش برای سرمایهگذاریِ سرمایههای خرد جست. البته که به باور فیضی، شرایطی که امروز در بازارهای سرمایهگذاری کشور حکمفرما است، میل به سرمایهگذاریهای خرد در این بازارها را بهشدت کاهش داده است. باید برای این معضل نیز چارهجویی کرد.
این مسئله که افراد تصمیمهای ریسکی میگیرند، در اقتصاد پدیدهای شناختهشده و پذیرفته شده است. از سویی، کنش ریسکی در ذات انسانها وجود دارد که کارکرد تکاملی برای حفظ بقا داشته است. افراد مختلف اما نسبتهای متفاوتی با ریسک دارند که بهصورتکلی در سه دستۀ ریسکپذیر، ریسکخنثی و ریسکگریز تقسیمبندی میشوند. از سوی دیگر، گزینههای سرمایهگذاری هم میتوانند بدون ریسک یا دارای درجات مختلفی از ریسک باشند. انتخاب ریسکی در هر سطحی اساساً کاری غیرعقلانی نیست. آنچه در اینجا مهم است، این است که انتخاب گزینۀ سرمایهگذاری فرد، متناسب و با توجه به درجۀ ریسکپذیری او باشد.
درواقع یکسری سوگیریهای شناختی-رفتاری وجود دارد که تا حدی میتواند عدمتناسب بین درجۀ ریسکپذیری فرد و سطح ریسک انتخابهای او را توضیح دهد. بهعنوان مثال، یک سوگیری ادراکی به نام اثر دانینگ–کروگر (Dunning–Kruger Effect) وجود دارد که زمانی بروز میکند که فرد غیرحرفهای تنها با میزان اندکی یادگیری در یک زمینه، دچار توهم تخصص و خبرگی در آن حوزه میشود. بر این اساس، او تواناییهایش را بسیار بیش از اندازۀ واقعی آنها برآورد میکند که خود به سوگیری دیگری به نام بیشاطمینانی (Overconfidence) دامن میزند. سوگیری بیشاطمینانی زمانی اتفاق میافتد که فرد، زیادی به خود مطمئن است و باوری بیش از اندازه به درستی قضاوتها و تواناییهایش دارد. این، به تعبیری خوشباوری به تواناییهای شناختی، باعث میشود در زمان مناسب، تصمیم درستی نگیرد. مثلاً زمانی که باید یک دارایی را بخرد یا بفروشد، این کار را انجام ندهد که طبیعتاً منجر به زیان او میشود.
همچنین ممکن است گاهی فرد دچار رفتاری شود که در ادبیات به آن اثر ارابۀ موسیقی (Bandwagon Effect) میگویند: تمایل ناخودآگاه به همسویی و همرنگی با دیگران نه به دلیل درستی؛ بلکه بهخاطر محبوبیت آن. این نگاه در تقابل نگاه قبلی است؛ بیشاطمینانی بهنظر خود متکی است. درحالیکه فرد در اثر ارابۀ موسیقی به نظر دیگران تکیه میکند. این اثر در بحبوحۀ بازار سهام بارز بود. وقتی برخی افراد تنها بهدلیل اینکه میدیدند بیشتر اطرافیان مشغول سرمایهگذاری در بورس هستند، به گمان اینکه حتماً خبری است و با تکیه بر اینکه میانگین عقل جمعی خطای کمتری دارد، در این بازار سرمایهگذاری کردند بیآنکه آشنایی حتی مقدماتی با اصول کار آن داشته باشند.
برای مطالعه ادامه این مطلب باید آن را خریداری کنید
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.