نفر اول را حدوداً ده شب سوار کردم. نرسیده به استادیوم آزادی به داخل فرعی پیچیدم، او که متوجه قضیه شده بود، با من درگیر شد و من هم او را با ضربات چاقو کشتم
مروری بر یکی از مخوفترین جنایتهای زنجیرهای تاریخ معاصر ایران که با شب پیوند خورده است
گزارشگر
علیرضا رحمانی
ضجههای زنانه، چنگی بهاندازۀ انگشتان ظریفش به سکوت شب انداخت، اما قدرت سکوت بالاتر بود و در دل شب گم شد. تاریکی دست به دست مرد داده و همدست او شده بود تا نقشۀ شومی که در سر داشت اجرا کند. سکوت دوباره بهصورت نمودار خطی درآمد و ناگهان صدای شعلهورشدن جنازه و بوی مرگ فضا را پر میکند. آخرین سکانس، صدای خودرویی بود که حتی شعلههای آتش نیز پس از لحظاتی نمیتوانست راهی را که در پیش رو داشت روشن کند. خودرو که تنها شاهد جنایتهای شبانه بود، تنها سرنشینش را به مقصد بعدیاش حمل میکرد تا خفاش شبهای تهران، جنایتی دیگر را رقم بزند.
بهار سال 1376
13 فرودین سال 76، رهگذری که در حال عبور از پارک چیتگر در غرب تهران بود، با جسدی سوخته مواجه شد. گرچه ابتدا به چشمهایش اعتماد نکرد و با خودش تصور کرد آنچه میبیند جسد نیست، اما چند قدمی که به آن نزدیک شد، شکی که در دل داشت به یقین تبدیل شد و ساعتی بعد مأموران ادارۀ آگاهی غرب تهران مشغول کشیدن نوار زردرنگ دور محل کشف جسد و دورکردن تماشاچیانی بودند که سعی داشتند از فاصلۀ دور سروگوشی آب بدهند.
اما نه تماشاچیان کنجکاو و نه حتی تیم جنایی که در حال اثربرداری و عکاسی و تحقیقات میدانی بودند تا ردی از هویت مقتول و قاتل بهدست آوردند، هرگز تصور نمیکردند که جسد پیداشده قرار است نخستین اسم در لیستی یک قاتل سریالی در پایتخت باشد.
مقتول گرچه هیچ مدرک هویتی به همراه نداشت، اما زمان زیادی طول نکشید تا هویتش شناسایی شود، چراکه خانوادۀ توران ناپدیدشدن او را به پلیس گزارش داده بودند. توران برای رفتن به بهشت زهرا از خانه خارج شده بود اما قربانی جنایتی هولناک شد. پلیس با توجه به شباهت جسد و زن میانسال، احتمال داده بود که جنازه متعلق به توران است. این احتمال با حضور خانوادۀ او در پزشکی قانونی تأیید شد.
حدود سه ماه بعد، زمانی که خفاش شبهای تهران بازداشت شد، او در رابطه با اولین جنایتی که مرتکب شده بود گفت: «اولی را ساعت نه و نیم یا ده شب سوار کردم و بهسمت پایین حرکت کردم. نرسیده به استادیوم آزادی به داخل فرعی پیچیدم، او که متوجه قضیه شده بود، داخل ماشین با من درگیر شد و من هم او را با ضربات چاقو کشتم.»
سریال اجساد سوخته
با کشف جسد توران، تیم جنایی وارد عمل شد و به بازرسی میدانی و تحقیقات برای یافتن رد و سرنخی از قاتل پرداخت. درحالیکه تحقیقات کارآگاهان ادامه داشت، قاتل شبهای تهران دومین قتل خود را چند روز بعد و در همان فروردینماه مرتکب شد. اینبار، قتلگاه باغی در کرج بود و قربانی پس از قتل به آتش کشیده شده بود. سومین جنازه هم متعلق به الهه بود، دختر بیستوچهارسالهای که برای عیادت راهی بیمارستان شده بود، اما جسد سوختهاش حوالی فرحزاد کشف شد. هر سه قتل در فروردینماه و در فاصلۀ چهارده روز رخ داده بود. بااینحال، باتوجه به اینکه دومین جنایت از تهران دور بود، هنوز فرضیۀ قتلهای سریالی و مواجهه با قاتل حرفهای که این جنایات مخوف را مرتکب شده باشد، پیش روی تیم جنایی قرار نگرفته بود؛ اما زمانی که چهارمین جنایت -که بهگونهای پنجمین قتل نیز محسوب میشد- رخ داد، زنگ هشدار برای تیم جنایی و قوۀ قضائیه بهصدا درآمد. رسانههای آن زمان برای مرد قاتل، چون جنایاتش را در شب مرتکب میشد، نام خفاش شب را انتخاب کرده بودند.
برای مطالعه ادامه این مطلب باید آن را خریداری کنید
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.