بدین راهوروش میرو که با دلدار پیوندی
یادداشت سردبیر
متین محجوب
سردبیر
«اندیشۀ آینده» آنگونه که از شعارش هم پیداست، رسالت خود را «بررسی مسائل جامعۀ ایران» قرار داده، مسائلی که گاهی نوپدیداند و گاه در عین پرسابقه بودن، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند؛ مسائلی که هنوز به بحران تبدیل نشده ولی دقیقا به دلیل اینکه در آستانۀ بحراناند، باید از همین نقطه جدی گرفته شوند.
شاید به خاطر همین مدعای نشریه بود که در فاصلۀ میان انتشار شمارۀ اول تا زمانی که این شماره به دست خوانندگان محترم برسد، یک پرسش جدی مرتباً از تیم تحریریۀ اندیشۀ آینده پرسیده میشد، که «روششناسی مواجهۀ نشریه با مسائل جامعه چیست؟» این پرسش البته تا حدی به ماهیت این مجله باز میگشت و پاسخ به آن را باید از آنجا شروع میکردیم که آیا «اندیشۀ آینده» خود را در عرصۀ عمومی و زیستبوم رسانهای کشور تعریف میکند یا قرار است در زمینۀ پژوهشهای علمی و دانشگاهی وارد شود و در قامت یک نشریۀ دانشگاهی و تخصصی خودنمایی کند؟
پر واضح است که اگر تلقی از یک نشریۀ تخصصی، چیزی شبیه به مجلات علمی-پژوهشیِ مرسوم در دانشگاه باشد، «اندیشۀ آینده» هیچ علاقهای به مشایهت با آنها ندارد. نشریهای که در دستان شماست، برآن است تا با بهرهگیری از ابزار ژورنالیسم، جذابیتهای رسانهای را برای تبیینِ تخصصیِ مسائل جامعه به خدمت بگیرد. در همین راستا در شمارۀ پیشین مشاهدات و روایتهایی میدانی را به مخاطب عرضه داشتیم و این سنت در این شماره و شمارههای دیگر «اندیشۀ آینده» نیز ادامه خواهد داشت چرا که عینیت و واقعیت اجتماعی، در بازنماییِ مسائل بسیار حائز اهمیت است. با توجه به کاربست این رویکرد، عدهای با تاکید بر «مردمشناسی»، این شاخه از دانش اجتماعی را به عنوان الگوی علمی پیشنهاد کردند؛ البته که این پیشنهاد میتواند راهگشا باشد اما پایبندی به اصول آن در قالب رسانهای با چالشهایی همراه است. در مردمشناسی، برخلاف روشهای دیگر در علوماجتماعی، نه با قالبی از پیش تهیهشده، که با فرآیندی مواجهایم که درآن، خروجی نهاییِ پژوهش، با زندگی پژوهشگر در میان افراد مورد مطالعه به شیوه شخصی و آزادانه ساخته میشود. مردمشناسی ترکیبی از مشاهدات دقیق و طولانی مدت و نوشتار روایی و خلاقانه را به کار میبندد؛ با این وجود اما متاسفانه عدهای معتقداند که به صورت خاص طی دو دهۀ اخیر در مردم شناسی، «روش» مُرده است!
به عنوان یک اصل، در پژوهشهای میدانی «مشاهدۀ طولانی مدت و مشارکت آمیز» قلب تپندۀ مردمشناسی است که تولیدکنندۀ بحثهای مهم نظری است. متن مردمنگارانه حاصل درگیری فیزیکی، اجتماعی و عاطفیِ پژوهشگر با مردمانی است که با آنها زندگی کرده و مردمنگاری، روایتِ در آنجا بودن است.
مردمشناسِ حرفهای، با دگرگونیهایی که به واسطۀ ورود به محیطی ناآشنا در عادتها، باورها و ارزشهای پیشینیاش روی میدهد، قادر میشود جهان را مانند مردمان مورد مطالعه ببیند و درک کند.
اما یک اختلاف نظر در این میان وجود دارد و آن هم تفاوت میان «مشاهدات میدانی» و «مصاحبه» است. بسیاری از مقالات دانشگاهی، مدعی انجام روشهای میدانی با تکیه بر مشاهدات مشارکتآمیز هستند اما عملکرد عمومی نویسندگان این مقالات اینگونه است که در یافتههای مقاله، به مصاحبههای خود ارجاع میدهند. تمییز بین مشاهدۀ مشارکتآمیز با مصاحبه، امر پیچیدهای نیست؛ مشاهدات مشارکتآمیز، به زندگی کردن طولانی مدت مربوط است و مصاحبهها، به پرسوجوی کوتاه مدت! و این همان انتقادی است که در عرصۀ دانشگاهی نیز در زمینۀ انحراف مردمنگاری از ماهیت اصلیاش وجود دارد یعنی استحالۀ مردمنگاری به مصاحبه!
بی شک، ضرباهنگ سریع انتشار شمارگان یک نشریه، این فرصت را نمیدهد تا بتوان برپایۀ یک مشاهدۀ طولانی مدت در میان افراد مورد مطالعه، یک متن مردمنگارانۀ تماموکمال نوشت. از همین رو به نظر میرسد که «اندیشۀ آینده» لازم است متدی را برای خود برگزیند که در عین دارا بودن منطق علمی، بتواند ویژگیهای رسانهای را نیز با خود به همراه داشته باشد.
انتخاب مشخص ما «پرترهنگاری» است. پرترهنگاری نوعی روششناسی کیفی است که بیشتر در حوزۀ تعلیم و تربیت به کار برده میشود. این روششناسی در دهۀ 80 میلادی توسط Sara Lawrence-Lightfoot جامعهشناس آمریکایی در دانشگاه هاروارد ابداع شد و با همکاری Jessica Hoffmann Davis در کتابی با عنوان The Art and Science of Portraiture صورتبندی شد.
پرترهنگاری در پارادایم تفسیری قرار میگیرد، پاردایمی که در پی فهمِ تصور مشارکتکنندگان از زندگیِ اجتماعی خود است و به لحاظ استراتژیِ پژوهش هم، عمدتا از استراتژی استفهامی بهره میگیرد. پرترهنگاری همچنین با روشهای کیفی شباهتهای بسیاری، به ویژه در مرحلۀ «گردآوری دادهها» دارد؛ در این میان، «روایتپژوهی» یکی از شبیهترین روشها به پرترهنگاری است. یک پرتره به نوعی یک روایت است که سعی میکند جنبههای غنی، پیچیده و مختلفِ تجربۀ انسانی را در یک محیط اجتماعی و فرهنگی به تصویر بکشد. پرترهنگار سعی میکند تعاملات میان ارزشها، ساختار و پیشینه را آشکار کند و رفتار انسانها را، در زمینه و زمانهای که در آن هستند، مستند کند. در این روش به طور ویژه باید به زمینه و بافتاری که مشارکتکننده در آن حضور دارد، توجه کرد.
هدف جدی این روش، این است که «صدای مشارکتکنندگان» به وضوح شنیده شود و این نقطۀ مورد تاکید در «اندیشۀ آینده» است. از دیگر ویژگیهای این روش، توجه و تاکید بر تفاوتهاست؛ بر خلاف خیلی از رویکردهای کیفی که به دنبال ذات پدیده و مضامین مشترک هستند و کشف چارچوبی فراتر از دادهها را دنبال میکنند؛ در پرترهنگاری، «افراد مورد مطالعه» از اهمیت ویژهای برخوردارند و صدای شخص و شخصیت فرد باید در پژوهش، خود را نشان دهد به گونهای که محقق میبایست به تفاوتها توجه و آنها را بازنمایی کند؛ حتی اگر بسترها یکسان باشد؛ در واقع پرترهنگار در پی حفظ تنوع و فردیت مشارکتکنندگان است.
این روش، در پیوند میان علم و هنر شکل میگیرد و «نوشتنِ زیبا» در آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. نگارش «کلیت زیباییشناسانه»، تلاشی برای استخراج معنا، از روایتها و داستانهاست. و اینها همه ظرفیتهای این روش پژوهش است که کاملا میتواند به کاربست آن در نشریهای همچون اندیشۀ آینده منجر شود.
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.